81 روز
آخییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییش بالاخره خیالم راحت شد وبلاگ پسری رو به روز کردم از زمان باداریم تا همین امروز لحظه لحظه های مهم جیگرم رو نوشتم و از یاداوریشون ذوق کردم ... چقدر داره زمان زود میگذره الان یکی یدونم کنارم خوابیده و من حسابی ذوق زده از اینکه وبلاگش رو به روز کردم .... کم کم پستاش رو عکسدار میکنم و هر روز میام و از همون روز پسری مینویسم الان که تمشک مامان 81 روزشه پسری حسابی برامون میخنده به حرفامون گوش میده و با کارای خنده دارمون ذوق میکنه و لباش پر خنده میشه جوری که هر لحظه هوس خوردنش رو میکنم پسری عاشق اینه که بوسش کنیم ... اونم یا من یا باباش اینو بات خنده هایی ک...